♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
پیش ما سوختگان، مسجد و میخانه یکیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکی است
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظریست
گر نظر پاک کنی، کعبه و بتخانه یکیست
هر کسی قصه شوقش به زبانی گوید
چون نکو مینگرم، حاصل افسانه یکیست
اینهمه قصه ز سودای گرفتارانست
ورنه از روز ازل، دام یکی، دانه یکیست
ره هرکس به فسونی زده آن شوخ ار نه
گریه نیمه شب و خنده مستانه یکیست
گر زمن پرسی از آن لطف که من میدانم
آشنا بر در این خانه و بیگانه یکیست
هیچ غم نیست که نسبت به جنونم دادند
بهر این یک دو نفس، عاقل و فرزانه یکیست
عشق آتش بود و خانه خرابی دارد
پیش آتش، دل شمع و پر پروانه یکیست
گر به سرحد جنونت ببرد عشق عماد
بیوفایی و وفاداری جانانه یکیست
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
عماد خراسانی
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
ایکاش دلت ازدل تنگم خبری داشت
یا ناله من در دل سنگت اثری داشت
یا شام فراقت ز پی خود سحری داشت
یا نرگس مخمور تو بر من نظری داشت
ترسم نشوی با خبر از حال دل من
تا سوسن و سنبل به در آید ز گِلِ من
هر کس که تو را دید ز خود کرد فراموش
هر کس که لبت دید شد از غیر تو خاموش
ایکاش شبی تنگ در آغوش تو باشم
می از کف تو گیرم و مدهوش تو باشم
ای ماهِ من، آه از تو، به عاشق نظری کن
ای آهِ من، آه از تو به قلبش اثری کن
^^^^^*^^^^^
عماد خراسانی
^^^^^*^^^^^
با تشکر از خانم محمدی برای ارسال پست